هیچی دیگه میخام فردا برم تهران خونه خالم 10 روزی بمونم:)
دختر خالم سه سالشه واسمش حلماست
داشتم کتاب شب های روشن که داداشم خریده بود رو میخوندم که یه دفعه مامانم اومد گفت ببین میخای بری خونه خاله هر روز برو حموم و نمیدونم صبحا زود بیدار شو واز این حرفا:\\منم بلند خندیدمو گفتم مامان باشه بابا حالا خوبه همیشه هروز میرم حموم مامانم ,گفتم ,کتک ,بازی ,تهران ,کتاب ,حلمارو کتک ,هر روز ,ورفت من ,من اعصابم ,اعصابم خرد
درباره این سایت