محل تبلیغات شما



این پیام بازرگانی عالیس که هست همین که میگه عالیییس،هلوشو بدم،لیموشو بدم(همه لحن خوندنشم میدونین انقدر پخش کردن)

یه جا دیدم پشت یه ماشین نوشته بود

یزید هلوشو بدم لیموشو بدم:////

خداییی فازتون چی بوده اینو نوشتین؟الآن خود یزیدم تو جهنم داره به این متنی که نوشتین میخنده

داشتم سینمایی نارنیا رو میدیدم نمیدونم شما دیدین یا نه که یجاش یه دختره رفت یه  موش بدبخت رو بغل کنه وبوسش کنه اونم موش کارتونی رو:\

تا خواست بره موش رو بوسش کنه چی شد،سانسور شد میفهمی حاجی سانسورررررر0_0

دیگه نمیدونم سرمو به کدوم دیوار بکوبم؟

آخه بابا بوس کردن یه موش که اونم موش کارتونی بود رو هم سانسور میکنید؟؟ به کجا چنین شتابان آخه؟

خیلییی دوست دارم گل رخ این رئیس صداوسیما رو از نزدیک اگه توفیق بشه ببینم وبهش بگم آخه داداچ ما دیدیم که وقتی توی فیلم یه زن ومرد خواستن همدیگرو بغل کنن سانسور میکنین ولی نه دیگه بوس کردن یه موووش رو سانسور کنین

هیچی دیگه میخام فردا برم تهران خونه خالم 10 روزی بمونم:)

دختر خالم سه سالشه واسمش حلماست

داشتم کتاب شب های روشن که داداشم خریده بود رو میخوندم که یه دفعه مامانم اومد گفت ببین میخای بری خونه خاله هر روز برو حموم و نمیدونم صبحا زود بیدار شو واز این حرفا:\\منم بلند خندیدمو گفتم مامان باشه بابا حالا خوبه همیشه هروز میرم حموم

داشتم از کلاسم که نزدیک خونمون برمیگشتمنزدیک خونمون که بودم یه ماشین از پشت سرم خیلییییییییی بوق میزد:\منم گفتم وللش هیچ واکنشی نشون ندم وهمینجور ساده داشتم راهمو میرفتم یهو ماشین داشت نزدیکتر میشد باخودم گفتم واایییی این ه ومیخاد منو به الانم براش وقته خوبیه چون هیچکسی توی خیابون نیست وسر ظهر وهمه هم خوابیدن://

هیچی دیگه اون لحظه توی فکرم هیچ چیزی جز فرار کردن نبود:\\\

منم یه پامو گذاشتم جلو یه پامو گذاشتم عقب مثل این آدما که توی مسابقه های دو هستن هیمونجوری یعنی:\\\\\

فرار کردم داشتم میمردم از تررررس-_-

ماشینم همش میومد دنبالم هرجایی که میرفتم.رسیدم دم خونمون وقتی خونمونو دیدم انگار بهم طلا داده بودن از خوشحالی:|

اون ماشینم هم اومد دنبالم تا دم خونمون

منم وقتی دقت کردم به ماشینه دیدم داداشمه:\\\\\\\\\\\\\\

0_۰

گفتم ای بابا تویی که .داداشم گفت ترسیده بودی نه؟؟؟؟و زد زیر خنده:/

گفتم هههههه من؟؟؟من وترس؟؟؟نه بابا ترس کجا بود داداشمم گفت عه اها باشه ویه خنده ملیحی بهم کرد'-'

+

بگم چرا ترسیده بودم از کوچه وخیابونو ماشین؟؟چون که برای اولین باااار تنهایییی از خیابون رد شدم میفهمی تنهایییی:\آره داداچ اینجوریاس

+

اینم بگم چرا به داداشم دروغ گفتم که نترسیده بودم؟؟چون نمیخاستم داداشم بفهمه که یه آبجی ترسو وبزدل داره:\آره حاجی اینم اینجوریااااس

-


خب نمیدونم چی بگم. ولی مریم واقعا بغض گلوم رو گرفته . خواهش میکنم وبتو پاک نکن با اینکه هیچ وقت ندیدمت ولی حس خوب و آشنایی باهات دارم نمیدونم چرا ولی تو اولین نفری بودی تو بلاگفا ک تونستم ی حس خوب ازش بگیرم . آخه لعنتی تو چی داری؟چرا بهت وابسته شدم؟میشه بگی؟؟؟؟ +اگ الان آهنگ Get you the moon رو گوش بدم گریه میکنم ولی میخوام قوی باشم و بهت بگم که چقدر دوست داشتم ولی هیچ وقت نتونستم بهت بگم
چرا من انقدر از رل قبلی چویی وونگ خوشم میاد و حس خوبی ازش میگیرم؟ و خیلی عصبانی و ناراحتم ک رلش خودکشی کرد . ولی عمیقا چویی وونگ و رلش همدیگرو دوس داشتن . واز طبیب اعظم خوشم نمیاد کآش رلش زنده میشد و ازدواج میکردن ،کآش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جدیدترین کالاهای اکسیس سنتر